☆هدیه خدا☆

بعد از روزها

سلام خوشکلم  بعد از چند روز اومدم ناراحت و غمگینم  تو کوچه پس کوچه های زندگی  بی هوا قدم میزنم  مثل شعله خاموشم دوست داشتم تو بودی و با جرقه های تو  دوباره شعله ور میشدم اما  تو هم نیستی ... ساعتها تو فکر میرم ... یه هو مبینم تو تاکسی م  نمیدونم کرایه دادم یانه ! روزها زود تموم میشه  به آدما و خیابونا ...و همه چی یه طور دیگه نگاه میکنم ... فیلمای گوشیمو نیگا میکنم ... واقعا رفته ...؟ شاید خواب باشه ... صب از خواب پا میشم  عکسشو با نوار مشکی میبینم پس رفته .  
24 دی 1394

دلنوشته

جانیم آغلاما  اورگیمی داغلاما  دیلیبلر دنیا یالان دنیادی گوردیم بی وفا دنیادی  او گوزل آتامی توپراق آلدی گولر اوزون آپاردی  آتا یامانیمیش  دردا سالانیمیش ...  
24 دی 1394

به همین سادگی رفتی

رفتی ...  به همین سادگی ... مرگ نگاه تو را ربود  اکنون تو در زیر تلی از خاک  ما زیر تلی از غم و ماتم  تو رفتی ... ما ماندیم و اندوه بزرگ  کاش آن شب میدانستم با نگاهت با من وداع میکنی  آن دو نگاه خیره ای که داشتی ... کاش نیمه شب بیشتر بر بالینت مینشستم  پیر شدم آن لحظه ای که با لباس سفید آمدی  صورتم را روی صورت یخ زده ات نهادم  بوسیدمت  گفتم دیدار به قیامت  پیر شدم آن لحظه ای که خزیدم تا خواب ابدیت را ببینم  دیدم  دیدم که چگونه صورت بر خاک نهادی  با آن قد و قامت زیبایت در...
21 دی 1394

زمستون عاشقا

اومدی تا خاطرات عاشقا رو با با گلوله های سفید شیرین تر کنی  اومدی درختارو از عریانی نجات بدی و لباس سپید بر تنشون کنی  این بار تو هم میخواهی هنر نمایی کنی و  طبیعت رو رو به سلیقه خودت آرایش کنی  تو در سکوت شب و هیاهوی روز شاعرانه میباری و  چه زیباست این بارش ... ...
3 دی 1394
1